با درود به عاشقان ایران
یکی از بزرگترین نمادهای ایران باستان
که خوشبختانه امروز عکس یا نشانه گردنبند اون زیاد تر از گذشته استفاده میشه اما اگه بتونیم معنی ومفهوم زیبای اونم بفهمیم و درک کنیم بدون شک گام بلندی برای تحول و نزدیک شدن به فرهنگمون برداشتیم.
که خوشبختانه امروز عکس یا نشانه گردنبند اون زیاد تر از گذشته استفاده میشه اما اگه بتونیم معنی ومفهوم زیبای اونم بفهمیم و درک کنیم بدون شک گام بلندی برای تحول و نزدیک شدن به فرهنگمون برداشتیم.
برای همین ابتدا می خوام مفهوم این نماد زیبا و پر معنی رو کاملا توضیح بدم:
واژه ی فروهر از دو بخش "فر" به چم "پیش" و "وهر" به چم "كشنده و برنده" درست شده است و روی هم به چم (معنی) "پیش برنده" است و یكی از نیروهای چهار گانه ی هستی مشیا (انسان) است.
گوشزد: گویش درست آن
Farvahar
است و نه
Foroohar
در باور ایرانیان باستان یا زرتشتیان، هستی از چهار گوهر ساخته شده كه به هم پیوسته اند و از پرتوهای آنها بر یكدیگر پویندگی و بالندگی از هر كس سرچشمه می گیرد.
این چهار بخش بدین شمارند: تن، جان، روان و فروهر. تن و جان از آن جهان زمینی هستند ولی روان و فروهر از آن جهان مینوی سرشت مشیا (انسان) هستند.
فروهر ارزشمندترین گوهر پاره ی هستی مشیا است، زیرا پرتویی از فروغ بیكران نهاد اهورامزدا است كه در سرشت هر كس سرچشمه ی پیدایش و پویایی فروزه های اشویی است. فروهر، گوهری است كه روان را از گرایش به كژی و كاستی و دروغ باز می دارد تا روان به آرامی راه خدا جویی را سپری كند و شایستگی فراگیری روشنایی راستین و پیام سروش را داشته باشد. فروهر تن و روان را بسوی رسایی و جاودانگی رهبری می كند. پس از مرگ، فروهر هر کس به همان گونه ی نخستین خود به گوهر خود می پیوندد.
این نشان در زمان هخامنشیان، برگرفته از اندیشه ی بنیادی دین پاك اشو زرتشت و برخی از نمادهای اندیشه ی دیگران به ویژه آیین پر راز مهرایرانی، ساخته شد و نماد مردمی ایرانیان شد.
هر یك از اندام های نگاره ی فروهر، گویای اندریافته ای در اندیشه ی نیاكان ما دارد، كه در اینجا چكیده ای بسیار کوتاه از آن را بازگو می كنم:
چهره ی سالخورده و درخشان و سامان فروهر: یاد آوری الگوی به كار گیری آزمودگی پیران جهان دیده، دانا، رسا و خردمند است ودرخشان و سامان بودن چهره ی او پاكی و آراستگی را گوشزد می كند.
دست راست فروهر هم رو به جلو و هم به بالا است: رو به جلوبودن دست آرمان مشیا (انسان) را یاد آوری می كند كه همواره به سوی پیشرفت و بالندگی باشد. راست بودن دست نشان راستی و آشتی جو بودن او در پیشرفت است. افراشته به بالا بودن دست نشان ستایش به درگاه اهورامزدای یکتا همزمان با پیشرفت است.
چنبره ی (حلقه ی) در دست چپ فروهر: نشان پیمان سپند (مقدس) مشیا با اهورامزدا در پیوستن به اشویی است.چپ بودن دست نشان شیفته بودن دل و جان به اهورامزدا است، چون دست چپ به دل نزدیكتر است.
این نماد امروزه بگونه ی انگشتر پیوند (حلقه ی ازدواج) در همه ی جهان بكار گرفته می شود. زن و شوهر نیز با دادن انگشتر پیونددر دست چپ، پیمانی سپند را با یكدیگر می بندند كه همیشه به یكدیگر زنهار دار (وفادار) باشند.
بال های فروهر: بال های گشاده ی فروهر در سه اشكوب (طبقه) فراگیری پندار نیك = هومت، گفتار نیك = هوخت و كردار نیك = هورشت را به او سپارش (سفارش) و یاد آوری می كند و نشان وارستگی مشیا از گرایش های ناهنجار است، تا او به یاری آن، نیروی پرواز مینوی گرفته و به درجه ی رسایی و والا و سرانجام به اهورامزدا برسد.
براستی چه زیبا چون تنها با بكار بستن همین پندار، گفتار و كردار نیك جهانی پر از آرامش و آشتی خواهیم داشت.
چنبره ی (حلقه ی) پیرامون كمر فروهر: در این نشان فرزانش ژرف و كهن زرتشتی ایرانی نهفته است كه یاد آور نماد بی پایانی روزگار یا چنبره ی (حلقه ی) روزگار است و برگشت كردار مشیا به خود او است، به دیگر سخن دوزخ و بهشت در همین جهان استو هرچه بكنیم به خودمان برمی گردد و تنها پس از مرگ، این كردار ما است که روان مان را در جهان مینوی شاد یا اندوهگین خواهد كرد. در آیین پاك زرتشت بهشت برین یا دوزخ سوزان نوید داده نشده است.
دو رشته ی آویخته در پایین یكی به سوی راست و دیگری به سوی چپ: رشته ی سوی راست نشان سپنته مینو = منش پاك و رشته ی چپ نشان انگره مینو = اندیشه پلید است. باز در این نشان فرزانش ژرف و كهن زرتشتی ایرانی را می بینیم كه می گوید در مشیا (انسان) دو نیروی اهورایی و اهریمنی هست و او با كوچكترین گرایشی به سوی نیروی اهریمنی، نابود خواهد شد. به دیگر سخن، خوبی و بدی در درون مشیا هستی دارد و این اوست كه با پندار، گفتار و كردار نیك به منش پاك خواهد رسید. در فرزانش زرتشتی اهریمن (شیطان) هستی جداگانه ای نیست كه همواره در کمین باشد كه مشیا (انسان) را گول بزند و او را از راه راست كژ كند، ونكه (بلكه) این نیروی اهریمنی، در درون او جای دارد و این اوست كه با پشت سر گذاشتن این نیرو و رسایی (تكامل) توانا خواهد شد كه به اهورامزدا نزدیك شود. این نارسایی مشیا (انسان) است كه هر لغزشی را گردن كسی می اندازد، و آفریدن هستی به نام شیطان، سستی او در برابر دشواری ها و سختی ها است.
گوشزد: گویش درست آن
Farvahar
است و نه
Foroohar
در باور ایرانیان باستان یا زرتشتیان، هستی از چهار گوهر ساخته شده كه به هم پیوسته اند و از پرتوهای آنها بر یكدیگر پویندگی و بالندگی از هر كس سرچشمه می گیرد.
این چهار بخش بدین شمارند: تن، جان، روان و فروهر. تن و جان از آن جهان زمینی هستند ولی روان و فروهر از آن جهان مینوی سرشت مشیا (انسان) هستند.
فروهر ارزشمندترین گوهر پاره ی هستی مشیا است، زیرا پرتویی از فروغ بیكران نهاد اهورامزدا است كه در سرشت هر كس سرچشمه ی پیدایش و پویایی فروزه های اشویی است. فروهر، گوهری است كه روان را از گرایش به كژی و كاستی و دروغ باز می دارد تا روان به آرامی راه خدا جویی را سپری كند و شایستگی فراگیری روشنایی راستین و پیام سروش را داشته باشد. فروهر تن و روان را بسوی رسایی و جاودانگی رهبری می كند. پس از مرگ، فروهر هر کس به همان گونه ی نخستین خود به گوهر خود می پیوندد.
این نشان در زمان هخامنشیان، برگرفته از اندیشه ی بنیادی دین پاك اشو زرتشت و برخی از نمادهای اندیشه ی دیگران به ویژه آیین پر راز مهرایرانی، ساخته شد و نماد مردمی ایرانیان شد.
هر یك از اندام های نگاره ی فروهر، گویای اندریافته ای در اندیشه ی نیاكان ما دارد، كه در اینجا چكیده ای بسیار کوتاه از آن را بازگو می كنم:
چهره ی سالخورده و درخشان و سامان فروهر: یاد آوری الگوی به كار گیری آزمودگی پیران جهان دیده، دانا، رسا و خردمند است ودرخشان و سامان بودن چهره ی او پاكی و آراستگی را گوشزد می كند.
دست راست فروهر هم رو به جلو و هم به بالا است: رو به جلوبودن دست آرمان مشیا (انسان) را یاد آوری می كند كه همواره به سوی پیشرفت و بالندگی باشد. راست بودن دست نشان راستی و آشتی جو بودن او در پیشرفت است. افراشته به بالا بودن دست نشان ستایش به درگاه اهورامزدای یکتا همزمان با پیشرفت است.
چنبره ی (حلقه ی) در دست چپ فروهر: نشان پیمان سپند (مقدس) مشیا با اهورامزدا در پیوستن به اشویی است.چپ بودن دست نشان شیفته بودن دل و جان به اهورامزدا است، چون دست چپ به دل نزدیكتر است.
این نماد امروزه بگونه ی انگشتر پیوند (حلقه ی ازدواج) در همه ی جهان بكار گرفته می شود. زن و شوهر نیز با دادن انگشتر پیونددر دست چپ، پیمانی سپند را با یكدیگر می بندند كه همیشه به یكدیگر زنهار دار (وفادار) باشند.
بال های فروهر: بال های گشاده ی فروهر در سه اشكوب (طبقه) فراگیری پندار نیك = هومت، گفتار نیك = هوخت و كردار نیك = هورشت را به او سپارش (سفارش) و یاد آوری می كند و نشان وارستگی مشیا از گرایش های ناهنجار است، تا او به یاری آن، نیروی پرواز مینوی گرفته و به درجه ی رسایی و والا و سرانجام به اهورامزدا برسد.
براستی چه زیبا چون تنها با بكار بستن همین پندار، گفتار و كردار نیك جهانی پر از آرامش و آشتی خواهیم داشت.
چنبره ی (حلقه ی) پیرامون كمر فروهر: در این نشان فرزانش ژرف و كهن زرتشتی ایرانی نهفته است كه یاد آور نماد بی پایانی روزگار یا چنبره ی (حلقه ی) روزگار است و برگشت كردار مشیا به خود او است، به دیگر سخن دوزخ و بهشت در همین جهان استو هرچه بكنیم به خودمان برمی گردد و تنها پس از مرگ، این كردار ما است که روان مان را در جهان مینوی شاد یا اندوهگین خواهد كرد. در آیین پاك زرتشت بهشت برین یا دوزخ سوزان نوید داده نشده است.
دو رشته ی آویخته در پایین یكی به سوی راست و دیگری به سوی چپ: رشته ی سوی راست نشان سپنته مینو = منش پاك و رشته ی چپ نشان انگره مینو = اندیشه پلید است. باز در این نشان فرزانش ژرف و كهن زرتشتی ایرانی را می بینیم كه می گوید در مشیا (انسان) دو نیروی اهورایی و اهریمنی هست و او با كوچكترین گرایشی به سوی نیروی اهریمنی، نابود خواهد شد. به دیگر سخن، خوبی و بدی در درون مشیا هستی دارد و این اوست كه با پندار، گفتار و كردار نیك به منش پاك خواهد رسید. در فرزانش زرتشتی اهریمن (شیطان) هستی جداگانه ای نیست كه همواره در کمین باشد كه مشیا (انسان) را گول بزند و او را از راه راست كژ كند، ونكه (بلكه) این نیروی اهریمنی، در درون او جای دارد و این اوست كه با پشت سر گذاشتن این نیرو و رسایی (تكامل) توانا خواهد شد كه به اهورامزدا نزدیك شود. این نارسایی مشیا (انسان) است كه هر لغزشی را گردن كسی می اندازد، و آفریدن هستی به نام شیطان، سستی او در برابر دشواری ها و سختی ها است.
دامن فروهر رو به پایین در سه اشكوب (طبقه): نشان بد اندیشی = دُژمت، بد گفتاری = دُژوخت و بد كرداری = دُژورشت است و یاد آوری می كند كه هر كسی باید با زیر پا گذاشتن اندیشه، گفتار و كردار ناپاك، كینه، رشك، آز و بدی را از خود دور سازد.
البته به غیر از فروهر نماد های دیگری همچون:
خورشید که نماد مهرومحبت ایرانیان به یکدیگر بوده و آن را به صورت چلیپا نشان می دادند.
ویا
گل نیلوفر آبی که:
از حجاریهای تخت جمشید تا کنده کاریهای طاق بستان ارتباط شگفت انگیزی با این گل دیده میشود.
جنبه تقدس نیلوفر به محیط آبی آن بر میگردد. زیرا آب نماد باستانی اقیانوس کهنی بود که کیهان از آن آفریده شده است از آنجا که گل نیلوفر در سپیده دم باز و در هنگام غروب بسته میشود به خورشید شباهت دارد. خورشید خود خاستگاه الهی زندگی است و از این رو گل نیلوفر سمبل تجدید زندگی شمسی به شمار میرفت. پس نماد همه روشنیها ، آفرینش ، باروری، تجدید زندگی و بیمرگی است.نیلوفر نماد کمال است. زیرا برگها گلها و میوه اش دایره ای شکلند. و دایره خود از این جهت که کاملترین شکل است نماد کمال به شمار میآید. نیلوفر یعنی شکفتن معنوی. زیرا ریشههایش در لجن است و با این حال به سمت بالا و آسمان میروید از آبهای تیره خارج میشود و گلهایش زیر نور خورشید و روشنایی آسمان رشد میکنند.در فرهنگ ایران باستان گل نیلوفر را در تخت جمشید و در نقش برجستههای آن مشاهده میکنیم. در حجاریهای طاق بوستان کرمانشاه هم گل نیلوفر مربوط به زمان ساسانیان دیده میشود. ظاهرا گلی که در دست های پادشاهان هخامنشی دیده می شود، نماد صلح و شادی بوده است. از آنجا که این گل با آب درارتباط است نماد آناهیتا ایزد بانوی آبهای روان است.آن رامی توان در جای جای بنای پرسپولیس(تخت جمشید) و در حاشیه ی بناها مشاهده کرد.
جنبه تقدس نیلوفر به محیط آبی آن بر میگردد. زیرا آب نماد باستانی اقیانوس کهنی بود که کیهان از آن آفریده شده است از آنجا که گل نیلوفر در سپیده دم باز و در هنگام غروب بسته میشود به خورشید شباهت دارد. خورشید خود خاستگاه الهی زندگی است و از این رو گل نیلوفر سمبل تجدید زندگی شمسی به شمار میرفت. پس نماد همه روشنیها ، آفرینش ، باروری، تجدید زندگی و بیمرگی است.نیلوفر نماد کمال است. زیرا برگها گلها و میوه اش دایره ای شکلند. و دایره خود از این جهت که کاملترین شکل است نماد کمال به شمار میآید. نیلوفر یعنی شکفتن معنوی. زیرا ریشههایش در لجن است و با این حال به سمت بالا و آسمان میروید از آبهای تیره خارج میشود و گلهایش زیر نور خورشید و روشنایی آسمان رشد میکنند.در فرهنگ ایران باستان گل نیلوفر را در تخت جمشید و در نقش برجستههای آن مشاهده میکنیم. در حجاریهای طاق بوستان کرمانشاه هم گل نیلوفر مربوط به زمان ساسانیان دیده میشود. ظاهرا گلی که در دست های پادشاهان هخامنشی دیده می شود، نماد صلح و شادی بوده است. از آنجا که این گل با آب درارتباط است نماد آناهیتا ایزد بانوی آبهای روان است.آن رامی توان در جای جای بنای پرسپولیس(تخت جمشید) و در حاشیه ی بناها مشاهده کرد.
و چندین نماد دیگر........................
وقتی معنی و مفهوم چنین نمادهایی را می فهمیم
درک می کنیم که چه فرهنگ بزرگ وزیبایی داشتیم.
فرهنگی سراسر مهر و دوستی همراه با دوری از نفرت و کینه ورزی ودروغ
فرهنگی سرشار از عشق.
شاید نمادها بهانه ای بودن برای عشق به ایران و فرهنگ ایرانی
البته قطعا بعد از درک این مفاهیم سوالهایی هم تو ظهنمون پیش میاد اینیکه:
درک می کنیم که چه فرهنگ بزرگ وزیبایی داشتیم.
فرهنگی سراسر مهر و دوستی همراه با دوری از نفرت و کینه ورزی ودروغ
فرهنگی سرشار از عشق.
شاید نمادها بهانه ای بودن برای عشق به ایران و فرهنگ ایرانی
البته قطعا بعد از درک این مفاهیم سوالهایی هم تو ظهنمون پیش میاد اینیکه:
دیروز کجا بودیمو امروز کجاییم؟
دیروز از چه می گفتیمو امروز از چه میگوییم؟
چرا دیروز عشق به وطن زیبا وضروری بودو امروز جرم؟!!!!
چرا دیروز از زندگی میگفتیمو امروز از مرگ؟!!!!
براستی امروز چنین نمادهایی چه جایی در فرهنگ و زندگی ایرانیان دارند؟
در پایان به امید روزی که بتوانیم به کمک چنین نمادهایی به ریشه و فرهنگ زیبا و ژرف خود باز گردیم.
به امید آن روز..............
۵ نظر:
آفرین
البته به نظر من هنوز این نمادها زیاد نشده و وقت لازمه تااین ملت مفهوم چنین نمادهایی رو بفهمن.
به امید روزی که این ملت به خودشون بیان.
به امید اوون روز.
مطلب جالبی بود خیلی وقت بود دنبال معنیش می گشتم.
استفاده کردم.
dorod bar too
dobare misazamat vatannnn
IRAN
bavar koon ma piroozim
hamishe farvahar gardaname
.........be omide azadi
مطلب جالبی بود با اجازت اونو میزینم توی وب لاگم راستی ار ارد بزرگ هم توی وب لاگت مطلب بزن دنبال مطلب میگردم در موردش.
خوشحال میشم به منم یه سر بزنی
اکه سر زدی حتما نظر بده.
موفق باشی.
ارسال یک نظر